اروئیکا

اروئیکا عریانی اندیشه است و پاکی دل،اروئیکا یعنی تمام خوبیهای دنیا، اروئیکا یعنی دوستت دارم چرا که زندگی یعنی دوست داشتن

اروئیکا

اروئیکا عریانی اندیشه است و پاکی دل،اروئیکا یعنی تمام خوبیهای دنیا، اروئیکا یعنی دوستت دارم چرا که زندگی یعنی دوست داشتن

شنبه، 31 تیر، 1385

شنبه، 31 تیر، 1385

آروم بود .. آروم تر از هر روز دیگه ای که به یاد داشتم ...

دامن سبزش رو بالا زد ...حتی تو آفتاب گرم کویر هم راه تپه آرزوها رو بلد بود ... 

زره زره تپه جای پاش رو می بوسید ... سخاوت مندانه موهاش رو به نسیم بخشید تا عطر امید همه جا رو پر کنه ...

شب بو ها بهش لبخند می زدتد ... ریشه هاش رو تو خاک محکم کرد ... آروم پلکهاش رو بست ...

مهتاب روشن تر از همیشه می تابید ... امشب مهمونی گلهای باغ بود .

جمعه، 23 تیر، 1385

جمعه، 23 تیر، 1385

دیشب خدا اومد تو خوابم ...

به خاطر خلقت تو ازم عذر خواهی کرد ....

جمعه، 9 تیر، 1385

جمعه، 9 تیر، 1385

ماهیان باور نکردند

آنچه ما می دیدیم

ظهر دم کرده تابستان نیست

عطش سرخ درختان بودست

آنچه ما می دیدیم

تغسی ناب درختان

هوس شیطنت بازی مرگ

بخشش عشق به خاک خشک نیست

بخشش آب به رود است

ماهیان باور نکردند

عکس آن میخک قرمز در آب

بازی برگ درختان بودست

زیر رگبار نسیم

دلشان پاک تر آب روان

تنشان سرخ تر از عشق کبود

در نگاشان اما نور حق پیدا بود

حال ....

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی . همت کن

و بگو ماهیان حوضشان بی آب است

باراش بی منت باران ....

تا ببینند همه ... رقص بی سایه ء عشق

چهارشنبه، 7 تیر، 1385

چهارشنبه، 7 تیر، 1385 

رفته بودم سر حوض

تابشویم شاید .. چشمان  خود را در آب

آب در حوض نبود.

ماهیان گفتند : " هیچ تقصیر درختان نیست "

ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب لب پاشویه نشست

و عقاب خورشید آمد و او را به هوا برد که برد

   *                     *                           *

ماهیان می گفتند 

در دلاشان اما درد زخم پیدا بود

   *                     *                           *

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب

برق از پولک ما رفت که رفت

ولی آن نور درشت

عکس آن میخک قرمز در آب

که اگر باد می آمد دل او پشت چین ها تغافل میزد

چشم ما بود

روزنی بود به اقرار بهشت

    *                        *                    *

ماهیان می گفتند

در دلاشان اما درد زخم پیدا بود

    *                       *                     *

حال ....

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی . همت کن

و بگو ماهیان حوضشان بی آب است

باد میرفت به سروقت چنار

من به سروقت دلم می رفتم

یکشنبه، 4 تیر، 1385

یکشنبه، 4 تیر، 1385 

شهاب های دنباله دار رو رها کن .....

تنها ستاره ها میمونن .....