یکشنبه، 16 آذر، 1382
سلام دوستهای خوبم
روزی که نوشتن رو شروع کردم به خودم گفتم اینجا فقط دلم حرف می زنه
دلم که شروع کرد به گفتن حرفهایی که هیچ وقت نگفته بود تازه فهمیدم باهاش چه کار کردم .
تا خواستم جبران کنم تلخی حرفهاش نا امیدم کرد . باعث شد ستاره هام رو گم کنم .
الان هم باهام قهر کرده . می گه حرفی واسه گفتن ندارم . واسه همین تصمیم گرفتم تا جبران نکردم دیگه ننویسم .
برام دعا کنین که دلم زود باهام آشتی کنه
حق نگه داره همتون باشه .